چَکامه خوان

شعر و دکلمه - ارغنون دل

چَکامه خوان

شعر و دکلمه - ارغنون دل

رهی معیری » غزلها - جلد چهارم - 1 - برق نگاه


بروی سیل گشادیم راه خانه خویش

به دست برق سپردیم آشیانه خویش


مرا چه حد که زنم بوسه آستین ترا

همین قدر تو مرانم ز آستانه خویش


به جز تو کز نگهی سوختی دل ما را

به دست خویش که آتش زند به خانه خویش


مخوان حدیث رهایی که الفتی است مرا

به ناله سحر و گریه شبانه خویش


ز رشک تا که لاکم کند به دامن غیر

چو گل نهد سرو کستی کند بهانه خویش


رهی به ناله دهی چند دردسر ما را؟

بمیر از غم . کوتاه کن فسانه خویش