چَکامه خوان

شعر و دکلمه - ارغنون دل

چَکامه خوان

شعر و دکلمه - ارغنون دل

رهی معیری » غزلها - جلد چهارم - 8 - سرگشته



بی روی تو راحت ز دل زار گریزد

چون خواب که از دیده بیمار گریزد


در دام تو یک شب دلم از ناله نیاسود

آسودگی از مرغ گرفتار گریزد


از دشمن و از دوست گریزیم و عجب نیست

سرگشته نسیم از گل و از خار گریزد


شب تا سحر از ناله دل خواب ندارم

راحت به شب از چشم پرستار گریزد


ای دوست بیازار مرا هر چه توانی

دل نیست اسیری که ز آزار گریزد


زین بیش رهی ناله مکن در بر آن شوخ

ترسم که ز نالیدن بسیار گریزد