چَکامه خوان

شعر و دکلمه - ارغنون دل

چَکامه خوان

شعر و دکلمه - ارغنون دل

رهی معیری »ابیات پراکنده » 13 - آتش گل




در آتشم من و این مشت استخوان بر جاست

عجب که سینه ز سوز نفس نمی سوزد


ز بسکه داغ تو دارم چو لاله بر دل تنگ

دلم به حال دل هیچ کس نمی سوزد


به جز من و تو که در پای دوست سوخته ایم

رهی ز آتش گل و خار و خس نمی سوزد