خانه
عناوین مطالب
تماس با من
چَکامه خوان
شعر و دکلمه - ارغنون دل
چَکامه خوان
شعر و دکلمه - ارغنون دل
نظرسنجی
شما چـه اشعاری را برای دکـلـمه، بیشتر می پسندید؟
اشعار نو
اشعار کلاسیک
ثبت نظر
جستجو
Powered by Blogsky
رهی معیری » غزلها - جلد دوم
سایه آرمیده
: لاله داغدیده را مانم
نازک اندام
: ز جام آینه گون پرتو شراب دمید
سودازده
: آن که سودا زده چشم تو بوده است منم
پایان شب
: رفت و نرفته نکهت گیسوی او هنوز
باران صبحگاهی
: اشک سحر زداید از لوح دل سیاهی
عمر نرگس
: آتشین خوی مرا پاس دل من نیست نیست
سراب آرزو
: دل من ز تابناکی به شراب ناب ماند
از خود رمیده
: چو گل ز دست تو جیب دریده ای دارم
ستاره خندان
: بگوش همنفسان آتشین سرودم من
کوکب امید
: ای صبح امید دمیده بنا گوش کیستی
بی سرانجام
: مرغ خونین ترانه را مانم
شعله سرکش
: لاله دیدم روی زیبا توام آمد بیاد
مهتاب
: ما نقد عافیت به می ناب داده ایم
لبخند صبحدم
: گر شود آنروی روشن جلوه گر هنگام صبح
ناآشنا
: ما را دلی بود که ز دنیای دیگر است
گریزان
: چرا چو شادی از این انجمن گریزانی
خنده برق
: سزای چون تو گلی گر چه نیست خانه ما
مردم فریب
: شب یار من تب است و غم سینه سوز هم
هوسناک
: در چمن چون شاخ گل نازک تنی افتاده است
کوی میفروش
: ما نظر از خرقه پوشان بسته ایم
خاک شیراز
: چون شفق گر چه مرا باده ز خون جگر است
گیسوی شب
: شب این سر گیسوی ندارد که تو داری
وفای شمع
: مردم از درد و نمی آیی به بالینم هنوز
شبزندهدار
: خاطر بی آرزو از رنج یار آسوده است
فرح ناز
جمعه 27 تیر 1393 ساعت 16:10
0
لایک