چَکامه خوان

شعر و دکلمه - ارغنون دل

چَکامه خوان

شعر و دکلمه - ارغنون دل

رهی معیری » غزلها - جلد اول




  1. شاهد افلاکی: چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی
  2. حدیث جوانی: اشکم ولی بپای عزیزان چکیده ام
  3. سوزد مرا سازد مرا: ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند
  4. زندان خاک: با دل روشن در ان ظلمت سرا افتاده ام
  5. غباری در بیابانی: نه دل مفتون دلبندی نه جان مدهوش دلخواهی
  6. طوفان حادثات: این سوز سینه شمع شبستان نداشته است
  7. داغ تنهایی: آن قدر با آتش دل ساختم تا سوختم
  8. نیلوفر: نه به شاخ گل نه به سرو چمن پبچیده ام
  9. رسوای دل: همچو نی می نالم از سودای دل
  10. غرق تمنای تو ام: در پیش بیدردان چرا فریاد بی حاصل کنم
  11. دل زاری که من دارم: ندانم رسم یاری بی وفا یاری که من دارم
  12. ماجرای اشک: تابد فروغ مهر و مه از قطره های اشک
  13. ترک خودپرستی کن: گر به چشم دل جاناجلوه های ما بینی
  14. گوهر تابناک: زبون خلق ز خلق نکوی خویشتنم
  15. خیال انگیز: خیال انگیز و جان پرور چو بوی گل سراپایی
  16. گریه ی بی اختیار: تو را خبر ز دل بی قرار باید و نیست
  17. بهشت آرزو: بر جگر داغی ز عشق لاله رویی یافتم
  18. ساغر هستی: ساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیست
  19. چشمه نور: هر چند که در کوی تو مسکین و فقیرم
  20. نای خروشان: چو نی بسینه خروشد دلی که من دارم
  21. خنده مستانه: با عزیزان نیامیزد دل دیوانه ام
  22. پرنیان پوش: ز گرمی بی نصیب افتادهام چون شمع خاموشی
  23. جلوه ساقی: در قدح عکس تو یا گل در گلاب افتاده است
  24. تشنه درد: نه راحت از فلک جویم نه دولت از خدا خواهم