چَکامه خوان

شعر و دکلمه - ارغنون دل

چَکامه خوان

شعر و دکلمه - ارغنون دل

شاطرعباس صبوحی » غزلیات » 67 - تمنّا


 

زلفت از سنبل تر سر زده بر طرف چمن

کاکلت بسته صف از ملک حبش لشکر چین

در ختا و ختن ای خسرو خوبان جهان

چون تو شوخی نبود در همهٔ چین و ماچین

لب من با لب تو نرد ببوسی میباخت

لب لشکر شکنت گفت که بردی بر چین

خواستم جوهر هندو ز لبت بر چینم

لب تو گفت بچین، غمزهٔ تو گفت مچین

من از این چین و مچین، واله و شیدا چکنم

سر زلف بت شکر شکنت برده ز چین

از گل روش صبوحی چه تمنّا داری

غنچه این لحظه تو از باغ وصالش برچین