چَکامه خوان

شعر و دکلمه - ارغنون دل

چَکامه خوان

شعر و دکلمه - ارغنون دل

غزل شماره 84 - آرتیمانی


ای راندهٔ درگاه تو خواری و عزیزی

پیدا ز تو هر چیز ندانم تو چه چیزی

ما هیچ ورای تو ندیدیم و نبینیم

ای آنکه بتحقیق، ورای همه چیزی

ای آنکه تمیز بد و نیکت خفقان کرد

بدها همه نیکند، زهی اهل تمیزی

شبهه جگرت خون کند ای مدعی علم

صد خرمن ازین دانش و پندار نبیزی

گر اینت بود عشوه چه دلها که نسوزی

ور اینت کرشمه است چه خونها که نریزی

در خلوت او دورتر از هجر رضی وصل

اینجاست که اصلاً نتوان کرد تمیزی